- مساحت کردن
- اندازه کردن اندازه گرفتن پیمودن اندازه گرفتن و پیمودن زمینی را
معنی مساحت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندازه گرفتن سطح زمین
مسامحه کردن: در تقریر آن مواضع مسامحت کرد
میانجی گری کردن
چرک کردن
مشورت کردن، صلاح پرسیدن
یاری کردن یارمندی کردن
شتاب کردن، پیشدستی کردن شتاب کردن تندشتافتن
بنرمی رفتار کردن، بتاخیر انداختن کاری را کوتاهی کردن اهمال ورزیدن
سرزنش کردن نکوهیدن: (و چون میل بخیر کند از میل بشر پشیمان شود و خویشتن را ملامت کند) (اوصاف الاشراف. 26)
میانجی کردن شفاعت کردن
سمسول ورزیدن رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند (راحه الصدور رویه 4) بی شرمی کردن
Baptize
Bother, Heckle
incomodar, interromper
batizar
завидовать
beneiden
chrzcić
przeszkadzać, przerywać
заздрити
крестить
беспокоить , перебивать
zazdrościć
хрестити
турбувати , перебивати
storen, onderbreken
invejar
invidiare
envidiar